سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ابلهى است پیش از توانا بودن شتابیدن ، و پس از فرصت داشتن درنگ ورزیدن . [نهج البلاغه]
 
جمعه 91 دی 8 , ساعت 7:54 عصر

 

 


بسته شدن دست ولایت به اسم جمهوری!

 

در حال حاضر و پس از گذشت تاریخ تمدن بشری بیش از 7500 ساله و وارد شدن به عصر پیشرفت، یکی از ملاک های برتری و تمدن یک کشور ومشروعیت بخشی به  نظام حاکم بر جامعه ایجاد دموکراسی و انتخاب مسئولین از طریق برگزاری انتخابات می باشد و تا جایی که استکبار جهانی به بهانه ی ایجاد دموکراسی، در نظام های مخالف خود حمله ی نظامی، فرهنگی و سیاسی را سر لوحه ی خود قرار داده است. و اینگونه تداعی می گردد که هر کشوری که از دموکراسی بالاتری برخوردار است از فرهنگ بالا و مشروعیت جامع تری در جهان برخوردار است و کشور های متمدن را به کشور هایی می گویند که در آن مسئولین با رای بالا توسط مردم انتخاب می شوند.

با آغاز انقلاب اسلامی در ایران هم مقوله ی دموکراسی از سوی احزاب و جریان های وقت مطرح گردید و در نهایت منجر به تدوین قانون اساسی مبتنی بر جمهوری اسلامی گردید و این جمهوری تا کنون در آزمون و خطاهای زیادی قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده است نقاط ضعف و قوت این جمهوری یا به قولی دموکراسی مورد بررسی قرار گیرد.

تعریف دموکراسی:

از بین تعاریف دموکراسی که مکرر نقل میشود ،می توان به این عبارت مشهور از   «آبراهام لینکن»اشاره کرد :« دموکراسی یعنی: حکومت مردم، از سوی مردم و برای مردم» از سوی دیگر «جیمز برایس» در کتاب «دموکراسی نوین » ،معنای دموکراسی را در مفهوم سنتی و دقیق تر آن چنین بیان کرده است :« این واژه بر حکومتی دلالت می کند که در آن اراده اکثریت شهروندان  واجد صلاحیت ،حاکم باشد.

در کشور ما ایران هم این رویه در انتخاب نمایندگان مجلس ، ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان و همچنین شورا های شهر ها و روستا ها به قدرت و در کمال صحت در حال برگزاری است و بعضا به دور دوم هم می رسد.

قانون اساسی ما هم بر اساس این دموکراسی و یا به عبارتی جمهوری اسلامی تدوین شده که از نظر این بنده ی حقیر قابل بررسی مجدد و رفع معایب این قانون می باشد.


اشکال های وارده :

1 -   طبق نظریه ی امام خمینی (ره) در زمان غیبت امام عصر (عج) و نبود نایب خاص امورات مسلمین توسط نائب عام که همان ولی فقیه جامع الشرایط می باشد اداره می گردد. و خوشبختانه در قانون اساسی نحوه ی کشف ولی فقیه به عهده ی خبرگان رهبری گذاشته شده است تا اینجا خبرگان وظیفه دارند بهترین شخص را شناسایی و به مردم بعنوان ولی فقیه معرفی نمایند. و حال که حاکم از سوی بهترین و خبره ترین افراد جامعه شناسایی گردید این وظیفه ی حاکم است که افراد سالم و پاک و با ایمان را شناسایی نماید و برای اداره ی جامعه اسلامی انتخاب نماید. همان گونه که امام علی (ع) پس از به حکومت رسیدن با مقبولیت مردمی، والیان شهر ها را خود انتخاب می نمودند و توصیه های لازم را به انها می نمودند.ولی متاسفانه این حق را به صورت قانونی از حاکم منتخب خبرگان مردم گرفته و به اسم جمهوری، منتخب مردم را به رهبری معرفی می نماییم. و این رئیس جمهور است که استانداران و همچنین استانداران مسئولین ادارات و بخش ها و فرمانداری ها را انتخاب می کند در واقع مسئولین کشور توسط رئیس جمهور انتخاب می شود و دست حاکم منتخب خبرگان ، عملاً کوتاه می گردد حال سئوال این است که آیا مسئولین ادارات توسط حاکم انتخاب می گردد یا توسط منتخب مردم؟ خوب معلوم است توسط منتخب مردم.

           الف - شبه ای در اینجا مطرح است  این است که رهبر حکم ریاست جمهوری را تنفیظ می کند و همین حکم به منتخب مردم مشروعیت می بخشد. عدم تنفیظ حکم ریاست جمهوری از سوی رهبری در شرایطی که مستکبران برای از بین بردن نظام برنامه ریزی می کنند عواقبی برای کشور ایجاد می کند، که به صلاح نظام نمی باشد و ناچاراً رهبر می بایست این حکم را امضا نماید از جمله:

1        برای برگزاری انتخابات، کشور درگیر هزینه های مالی ، سیاسی ، زمانی  و فرهنگی زیادی شده تا منتخب مردم از بین 75 میلیون نفر شناسایی شده است با عدم تنفیظ، کشور دومرتبه درگیر هزینه های مضاعف برای انتخاب شخص مجدد خواهد شد.

2        ممکن است مردم هم معترض شده و به نشانه ی اعتراض به خیابان ها بریزند و کشور درگیر نا امنی شود.

3        همچنین ممکن است فرد بعدی که در فرایند انتخابات قرار می گیرد و رای اکثریت را بدست می آورد نسبت به قبلی بهتر که نباشد هیچ بدتر هم باشد آیا دومرتبه باید توسط رهبری عزل گردد؟

         ب:  شبه ی دیگری در این میان مطرح است که عده ای بحث مقبولیت و مشروعیت را در جامعه مطرح می کنند و می گویند رئیس جمهور باید مقبولیت مردمی را هم داشته باشد و مقبولیت مردمی با برگزاری انتخابات مشخص می گردد. در پاسخ باید گفت:

             - اولاً مقوله مقبولیت مربوط به حاکم و ولی است نه مربوط به نیروهای منصوب از سوی ولی. در واقع نظام اسلامی ایران به واسطه ی مجلس خبرگان یک بار مقبولیت حاکم و ولی فقیه را پذیرفته است دیگر چه ضرورتی دارد که مقبولیت منصوبین ولی را هم یکی یکی بپذیریم در این صورت رهبر و ولی هر کسی را خواست در منصبی قرار دهد باید از مردم مقبولیت ان را به رای بگذارد. و مردم هم سلیقه های متعدد و عدم شناخت های کافی و مشکلات مربوط را با آن روبرو خواهند شد.

             - دوماً وقتی که مردم یک جامعه مقبولیت حاکم را پذیرفتند باید در اداره ی امور جامعه و عزل و نصب ها هم دست ایشان را باز بگذارند تا بتواند اداره ی حکومت اسلامی را به عهده بگیرد. اما متاسفانه ما با انتخاب رئیس جمهور توسط مردم عملا دست ولی را برای انتخاب منصوبین در جامعه بسته ایم.

            - ثالثاً مشروعیت از جانب خداوند متعال مشخص می گردد و وقتی که مجلس خبرگان رهبری مشروعیت حاکم را کشف کرد و امورات مسلمین را به ولی سپرد در اداره ی امور حکم او حکم خداست و اطاعت از ولی اطاعت از خداست پس هرکه را در هر مقامی منصوب نمود در واقع نصب شده توسط خداست. و این حاکم عادل و با تقوی و مجتهد است که: از عموم مردم افراد واجد شرایط را برای پست های جامعه مشخص می کند نه اینکه مردم مشخص نمایند.  در واقع انتخاب مردم دخالت در امور خداوند است.


ج: شبه ی دیگری از سوی بعضی از مردم و خواص مطرح می شود و استناد می کنند به آیه ی شریفه ی و امرهم شوری بینهم که در انجام کارها و امور خود با هم مشورت کنید. باید در جواب گفت: 

مصداق این آیه را می توان در روند زندگی پیامبر بررسی کرد. موقعی سران قریش با احزاب و گروه ها علیه پیامبر متحد شده و با لشگری بزرگ به سمت سپاه اسلام عزیمت کردند پیامبر برای مقابله با احزاب متحد شده در غزوه ی خندق با وزیران و کارگزاران منصوب شده توسط خود پیامبر که از بهترین و مومن ترین افراد جامعه ی اسلامی وقت بودند، مشورت کرد و پس از مشورت، کندن خندق را دور محل استقرار سپاه اسلام برگزید و این روش با مشورت سران سپاه اسلام صورت پذیرفت.

در حقیقت انتخاب والی به عهده ی خدای متعال است و نحوه ی اداره ی جامعه ی اسلامی به عهده ی خود والی است که حاکم یا ولی برای بهتر انجام شدن آن با وزیران و کارگزاران خود مشورت می نماید.در واقع مشورت کردن در نحوه ی انجام کار و در مسائل معیشتی و نحوه ی اداره ی جامعه ی اسلامی مجاز است نه در تعیین والی و حاکم. لذا مصداق آیه ی شریفه به نحوه ی انتخاب حاکم بر نمی گردد. حال آنکه ما با تعیین رئیس جمهور توسط مردم در نصب کارگزاران توسط ولی دخالت نمودیم. و بعضاً افرادی را به ایشان معرفی نمودیم که فاقد صلاحیت برای اداره ی جامعه اسلامی بودند.(همانند انتخاب بنی صدر توسط مردم)

        د:شبه ی دیگری در این میان از طرف برخی دانشجویان مطرح می گردد که:

اگر خدای ناکرده مجلس خبرگان بعد از رهبری شخص دیگری را به عنوان ولی فقیه مشخص نمود که از نظر دینی همانند معاویه عمل می کرد و در ظاهر دیندار و در واقع بی دین بود اینجا مردم می توانند فرد دینداری را به نمایندگی خود به حاکم وقت معرفی نمایند و این برگ برنده در مقابل حاکم بی دین خواهد بود.

1     همانطور که می دانیم در زمان شاه پهلوی جوخه های ترور گسترده توسط ساواک شکل می گیرد و افراد صالح را بدون محاکمه و بدون هیچ اطلاعی با انواع دسیسه های طبیعی از صحنه ی روزگا محو می کردند. در اینجا هم اگر حاکم معاویه گونه باشد با روشهای بسیار زیادی سعی می کند نماینده ی صالح منتخب مردم را به روشهای طبیعی از میدان بدر کند. همانند روش خلفای بنی امیه و خلفای بنی عباس که با شیوه های گوناگون امامان معصوم را شهید می کردند و کسی قادر به مقابله با خلفا نبود یا ادعا می کردند به مرگ طبیعی از بین رفته اند.

2    خوب حالا اگر طبق نظریه ی ولایت فقیه عمل شود و والی خود نماینده را منصوب نماید هماهنگی بین حاکم و منصوبین بیشتر است و جامعه ی اسلامی با تشتت کمتری مواجه می شود.

3    در ضمن وقتی مجلس خبرگان پی به فاسق بودن حاکم ببرد ایشان را عزل و زمینه را برای انتخاب حاکم صالح فراهم می کند.

این مطلب ادامه دارد



<      1   2   3   4      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

تصویر ثابت